دل زینب..
عاشورا نوشت 2
2 مجلس رفته بودم..
دانشگاه تهران حاج آقا پناهیان و سعید حدادیان
بیت هم آقای خاتمی و محمود کریمی
رسیدم دانشگاه هنر
سر مداحی واقعا نا نداشتم
هم جسما و البته بیشتر روحا..
فقط روی پایم می زدم
نه صدایی داشتم...نه اشکی...
فقط آآآآآآه ه ه ه ه...
سخنرانی حاج آقا که شروع شد
دیدم حاجی هم نا ندارد...
توی دلم رد شد که: خب امروز هرکسی ته روضه اش را برای ما خواند. که امروز نگویم پس کی و ...؟
داشتم برای نا نداشتنم دلیل می آوردم
کم کم سخنرانی داشت تمام می شد و نزدیک می شد به روضه..
روضه که شروع شد
بغضم شکست..
دیدم درد و غم های زینب واقعا تمامی ندارد...
امان از دل ز ی ن ب...
*پ.ن: معتقدم روضه های حاج آقا پناهیان در دانشگاه هنر خیلی خودمانی تر است...
حس می کنم دل خوش هم می شکند یهو..
دیشب آخر روضه گفت: بچه ها...فردا این زمین چی کار کنه که شما دیگه روش نمی شینید گریه کنید؟
آخه سنگ هم دل داره...حدیث داریم
حالا بگید زینب چی کار کنه؟..
ا م ا ن ا ز د ل ز ی ن ب ...